فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

درباره بلاگ
فیستول

او ته آ رویایی است که واقعی تر از روزگار من است....

بایگانی
۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۱

Happy Birthday

Today is my Birthday....

22 سالگیم مبارککککککک

+۲۲ سالم شده و هنوز کلی راه نرفته دارم

کلی اهداف نرسیده

کلی حس های تجربه نکرده

کلی قدم های برنداشته

۲۲سالگی اول زندگیه!

اول زندگی واقعی...

حس میکنم تا الان بچه بازی بوده و توهم نوجوونی و جوونی و خیلی چیزای دیگه...

اما از این ب بعد دنیا دیگه ماسک کیتی رو صورتش نیس

دیگه خود واقعیش رو نشون میده

و باید بزرگ بشی و یاد بگیری کجا باهاش بجنگی و کجا باهاش کنار بیار و کجا محلش نذاری

۲۲ سالگیم مبارک

+شما تو ۲۲ سالگی چه حسی داشتید؟

۲۱ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۴

درد گنگ

دلم میخواد تملکاتمو کم کنم

ولی هرروز بهشون اضافه میشه ک کم نمیشه

انگار تو وادی ذهن من تاریخ انقضا معنا نداره

هربار ک ی سری لباسامو میذارم ک بریزم دور باز یکی یکی برشون میدارم

من واسه وسایلمم همینطورم

و حتا آدمای زندگیم

من توانایی دور ریختن هیچ چیزو ندارم

+ی حس کثیف ذهنمو آلوده کرده... ی فکر مریض داره مثل خوره مغزمو میخوره...  ی نفس سرکش داره همه ی زحماتمو ب باد میده

من تو این دنیا تو این لوکیشن تو این شخصیت تو این جسم چ غلطی دارم میکنم دقیقا؟؟

من کیم؟ چیم؟ قراره کی بشم؟ چی بشم؟

خدا از من چی میخواد؟ داره بازیم میده؟ من دارم خودمو بازی میدم؟ چرا انقدر گیجم میکنه؟ ته این همه سردرگمی چیه؟ قراره چیو بفهمم؟ ب چی برسم؟ ب کجا برسم؟ چ سرنوشتی رو برام در نظر گرفته؟ چرا هیچی نمیفهمم؟ چرا سردر نمیارم؟ چرا؟؟؟

+ درون سینه ام دردیست خون بار

ک همچون گریه میگیرد گلویم...

++ امشب این آهنگ انگار همه حرفای منو میزنه...

من‌فقط وقتایی اصفهانی گوش میدم ک ب ی جور حس غربت خاصی رسیده باشم....

۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۰۵

So sorry

فکر نمیکردم ی روز درباره ی تو فراموش کنم

فکر نمیکردم حواس پرتی هام تا اینجا قد بلندی کنن

فکر نمیکردم ی روز اینجوری برنجونمت

توجیحه ک بگم تا صبحش یادم بود و از یک ماه قبل روز شماری کردمو...

توجیحه ک بگم از خستگی و دویدن توی این درمانگاه خودمم یادم نمیمونه...

توجیحه ک بگم از شرمندگی هیچ پیامی بهت ندادم از لحظه ای ک فهمیدم بغض ولم نکرده و اشک تو چشام میدوه...

هیچکدوم ازینا جبران نیس و هیچ جبرانی هم وجود نداره

من اصن نمیدونم چطور میشه این گندی ک زدم رو جمع کنم 

و اصن نمیدونم جمع شدنی هست یا نه!

نمیدونم هیچوقت میتونی ببخشی یا نه...

من هیچی نمیدونم جز اینکه هیچوقت فکر نمیکردم این سستی رو در حق تو انجام بدم‌....

برعکس همیشه هیچ توجیحی هم ندارم و نمیتونم بخوام ببخشی و دلگیر نباشی

فقط متاسفم‌. خیلی متاسفم...

۲۱ مرداد ۹۶ ، ۰۴:۰۴

یه روزی

چون هرچی ک باید اتفاق بیفته میفته ی روزی....

نگران نباش!

۱۱ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۰۲

نیمه شب شرطی

در شب کوچک من؛
 دلهره ویرانیست
گوش کن
وزشِ ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می‏ نگرم...

#فروغ_فرخزاد

+ عنوان: نیمه شب هایی ک به تمام حس و حال عجیبش شرطی شده ام...

۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۶

قیل و قال

در دلم باز هواییست ،
که طوفانی توست...

#حسین_منزوی

۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۶

راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟

سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها میخواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می‌نگری
گاه با ماه سخن می‌گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می‌جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟

#قیصر_امین_پور

۱۷ تیر ۹۶ ، ۰۶:۲۹

نفرین

از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم

نفرین به روزگار من و روزگار تو....


#محمد_علی_بهمنی

۱۶ تیر ۹۶ ، ۰۱:۲۶

به یک جرعه جوانم کن که پیرم


برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم

به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم

#حافظ

Image result for طلوع آفتاب

+ چند روزه ک طلوع آفتاب بدجور چشممو میزنه...

ولی باز ازین ک میبینم لحظه طلوعشو حس خوش بختی میکنم...

۰۷ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۳

بداخلاق ها را دوست بداریم

چرا انقدر بی مهر هستیم؟!

این ک با آدم بداخلاق ب بهانه ی اخلاقش بد برخورد کنیم ته نامردیه...