فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

درباره بلاگ
فیستول

او ته آ رویایی است که واقعی تر از روزگار من است....

بایگانی

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۵ آذر ۹۷ ، ۰۴:۱۸

شلمانِ درونِ من

بچه که بودم خانوادم بهم میگفتن شلمان

مامان و آبجی هنوزم میگن

خیلی بهم برمیخورد وقتی اینو میگفتن ولی هرچی بیشتر خودمو میشناسم بیشتر به شلمان وجودم پی میبرم

این لاکپشت درونم که خیلی خوب و فعال و موفق کار میکنه ولی یهو می ایسته و خوابش میبره انگار! یهو انگار عقل و مغز و تصمیماتم خاموش میشن

دوباره با کلی زحمت چراغ عقلمو روشن میکنم ولی تو اوجش یهو شلمان بازی درمیارم...

+ من خودمم کارتونشو ندیدم ولی از بس تعریف کردن برام یه داستان و تصویر خیالی داشتم ازش همیشه

+ باورم نمیشه که تونستم پروپوزالمو خودم و بدون کمک بنویسم! قورباغه لزج و بزرگ و کثیفی بود برام ولی بالاخره قورتش دادم!

امیدوارم تو این زمینه شلمان نشم دوباره و خوب پیش بره

فکر میکردم فقط خودم

اما انگار نه! همه!!

+ ساحل نمیداند چه با پارو زنت کردی

۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۳:۰۰

شب های لردگان

یه وقتایی ذهن آدم خالیه خالیه

الان ازون وقتامه

هیچی تو ذهنم نیس که درگیرش باشم

ن ب پایان نامه فکر میکنم

ن به آموزش های فشردم

نه کار

نه درس

نه خانواده

و نه حتی ....

خالی خالی

دوس دارم فقط به شب فکر کنم

سکوت قشنگش که با صدای ساعت کوچیک مرضیه شکسته میشه

تاریکی محضش که با نور تیر چراغ برگ خدشه دار شده

و آرامش قشنگش که هیچکس نمیتونه ازم بگیره امشب

+ برم باتریشو دربیارم؟

+ دلم میخواست بالای پشت بوم باشم الان و رو به آسمون دراز کشیده باشم و ستاره هارو بشمرم. البته نه پشت بوم اینجا که صد تا ساختمون بلند براش دیوار قفس ساختن آسمون خونه خودمون که خییییلی بزرگتر و قشنگتره

یا آسمون لردگان تو پیچ کوه جاده روستای جهادی وقتی پشت وانت نشسته بودیم و یارو واسه شیرین بازی چراغای وانتو خاموش کرد...

قشنگترین تصویری که از شب دیدم اونجا بود... یه کهکشان راه شیری که آسمونو نصف کرده بود و یه عالمه ستاره که حس میکردی دستتو دراز کنی میگیریشون... و تنها روشنی اونجا نور ستاره ها بود...

و خدا شب رو برای آرامش آفرید

ممنونم خدا

این ایام حال دلم شده مثل پاییز

چند روز سرد و یخبندون

چند روز گرم و آفتابی

یه روزم برف و بارون!

فقط این که میگن آدم باید جوجه هاشو آخر پاییز بشمره رو نمیدونم چی میشه

+ بویی شبیه کله پاچه فضای خونه رو گرفته! و بقدری زیاد و طولانی مدت بوده که گاهی بوشو حس نمیکنم حتا.ولی این هنوز هم از تنفرم از این بو کم نکرده

+ سالار هر چند ساعت میاد تو ایتا یه سلام میده! این همه روش های مزاحمت.بعضیا چقدر کلاسیک عمل میکنن😕

+ بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش

اما شب من هم نه سیه پوش تر از من

۱۵ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۷

منو دریاب خوب من

با چنگ و دندون میدونی ینی چی؟

ینی دارم خودمو تیکه پاره میکنم که بتونم

این منت من نیست!

منت توا!

ولی....آخه....

با چنگ و دندون میدونی ینی چی؟

وقتی رویاهات شیرین تر از بیداری باشه بیدار شدن از خواب برات سخت میشه

هی بیدار میشی میبینی عه این که همون زندگی قبلیته

باز چشاتو میبندی و آرزو میکنی ادامه خوابتو ببینی! حالا هرچی که باشه!

محیطش که جدیده! قوانین دنیای واقعی رم که نداره! هر اتفاق ناممکنی ممکنه و هرشرایط و مکان غیر واقعی و حتی محال هم اتفاق میفته!

چقدر این روزا بیدار شدن از خواب برام سخته. فقط هربار ک بتونم پتو رو میکشم رو سرم و با خودم میگم گور بابای دنیا

اگه قراره فقط تو خواب زندگی جذابی داشته باشم میخوام کل تعطیلات بخوابم!

بنظرم باید خواب های آدما رو هم نوشت تو داستان زندگیشون

حیف اینهمه خواب ک ادم تا بیدار میشه اکثرشو یادش میره

انگار تو خواب ی ادم دیگه ای و انگار به تعداد خواب هات متفاوت زندگی کردی

وقتی حوصله ت خیلی سر میره و خیلی ساعته که تنهایی مثل چند روز گذشته فقط یه پیاده روی تو بارون (البته باچتر چون وقتی برای سرماخوردگی نداری) و قدم زدن تو خیابون ولیعصر و سر زدن به کافه مورد نظر هرچند ببینی بسته باشه و خوردن بستنی قیفی همه چیو میشوره میبره! و حتی میتونی تصمیمات مهمی مثل نرفتن به مهمونی مورد علاقت و تصمیمی به شرح عبارت مرگ یه بار شیون یه بار رو درحق پروپوزالت انجام بدی!

+ واقعا نمیفهمم وقتی بارون میاد و هوا هم خوبه چرا مردم شیر و پیراشکی داغ و ذرت مکزیکی میخورن؟ آخه چجوری دلشون میاد؟ اصن این هوا مگه واسه بستنی قیفی آفریده نشده؟؟

+ وقتی شانسی و بدون فکر یه آهنگ از هیستوری یه کانال دانلود میکنی و بصورت شگفت انگیز ناکی ۲ ساعت تمام بهش گوش میدی! 

+ سهم من چیه از اینهمه خواسته و رویایی که دارم؟ اصن لیاقت داشتن سهمم رو دارم؟ حالا دیگه نمیدونم!

+تنهایی چند جور معنی میشه ولی اون تنهایی که ادم اول حس میکنه با اونی که دوم خیلی فرق داره! خیلی!

ینی وقتی یه رویا تو سر ادم باشه حتما باید برآوردش کنه وگرنه تنهاییش کشندس!