هنوز حس خوبی ک در کلاس هایت داشتم در خاطرم هست...
سخت گیری هایت ک گاهی بیش از حد میشد
سوال های سخت امتیازی ات ک دقت و هوش را ب چالش می کشید
طرز راه رفتنت
اخم همیشگیت
قهقهه های گاه ب گاهت
ابروهای در هم گره خورده ات...
چال کنار لبت
نگاه نافذ و سخت گیر اما مهربانت...
همه و همه یادم هست!
یادم هست ک تقریبا همه بخاطر سخت گیری هایت دل پری از تو داشتند
و وقتی زنگ تفریح ها دور هم جمع میشدیم و درباره معلم ها حرف میزدیم خدارا از شانسی ک آورده اند و فقط یک سال دبیرمان بودی شکر میکردند
یادم هست ک حتی آن وقت ها هم از تو دفاع میکردم و اخمت را دوست داشتم...
امتحان های پت همت را دوست داشتم
لذت وصف نشدنی رسیدن ب پاسخ سوال های امتیازی ات را دوست داشتم
تحسینت را دوست داشتم
تنبیهت را دوست داشتم
اشکم ک از سخت گیری ات درمی آمد دوست داشتم
حس غروری ک با حل سوال هایت داشتم را دوست داشتم
تو خدای اعتماد ب نفس دادن ب من بودی!
من معلم فیزیکم را دوست داشتم....
حتا وقتی هرجلسه من و دوستانم را از هم حدا می انداختی ک به درس گوش کنیم
وقتی حتا روی نگاهمان هم حساس بودی و سرمان داد میزدی
چشم غره های وحشتناکت یادم هست!
همان ها ک واقعا دل آدم را میلرزاند...
اما حالا بیشتر هم دوستت دارم
هرروز بیشتر دوستت داشتم
خداحافظ خدای اعتماد ب نفس من!
خداحافظ معلم فیزیک عزیزم...
نگاهت برای همیشه در خاطرم ثبت شده است....
خداحافظ خانم جندقیان عزیز...
لطفا برای شادی روحشون صلوات بفرستید