.
از تو که حرف می زنم
یک جورِ خوبی
حالِ من بد می شود ...
بضی وقتا باید فقط ی نفس عمیق بکشی و ب هیچی فکر نکنی بعد بهترین کارو انتخاب کنی!
بقول یکی عجیب نیس وقتی بخونی ک مادری فرزندش را کشت!
آدم تو لحظه عصبانیت هیچی نمیفهمه! هیچی!
خدایا نذار اشتباه کنم!
+ کسی ک تو عصبانیت خودشو نتونه کنترل کنه و سر مامانش داد بزنه خر است!
+ فقط ی ثانیه مونده بود ک خر بشم!
+ چرا ما دخترا تا هرچی میشه دلمون میخواد یا جیغ بزنیم یا بزنیم زیر گریه؟!
+ کم کم داریم ب فاز دو غر زدنای مامان درباره خواب نزدیک میشیم!
یاد کلیپ افرو میفتم هربار! آدم ی غلطی میکنه مامانا تا ده ساعت پشت هم غر میزنن!
تو این مواقع فقط خداس ک دهنمو سفت گرفته ک جواب ندم... وگر ن خودم انقدر بیشعورم ک تا مرز انفجار میرم و بشدت کلافه میشم...
+ مامان ادم فقط باشه! صب تا شب غر برنه! خدایا شکرت ک مامانم غر میزنه اصن!
+ آفتابگردون قرار فردا کنسل شد راستی. افتاد پنجشنبه.
+ من ی بار دگ درخواست دادم اگر نشد با عرض پوزش بیخیالش شیم! من فقط ی سوال داشتم دوست داشتید همینجوری بگید.... لزومی نداره حرف زدن بیشتر.من ک شما رو نمیشناسم اصلا!!
اعتراف میکنم ک بخشی از عصبانیتم واسه همون تستیه ک دادم...
آدما خیلی وقتا شاید خیلی از اشتباهات و ضعفاشون رو میدونن ولی وقتی باهاشون رو ب رو میشن براشون سخته قبول کنن
با این ک همه اون سوالارو خودم جواب دادم و تمامم سعیمو کردم ک صادقانه باشه ولی باز عصبی شدم
ادم انگار با اون سوالا تازه میفهمه چ چیزایی رو ب زور داره توی خودش پنهان میکنه
ساحل عزیزم از مرحله انکار رد شو!
بقول دومینجون5 مرحله برای قبول کردن یه واقعیت تلخ وجود داره:
1.خشم
2.انکار
3.حرف زدن درباره موضوع
4.افسردگی
5.پذیرفتن
+ شایدم نقاط ضعف آدم اونقدرام واقعیت تلخ نباشن
+ دومینجون شخص خاصی نیس و صرفا شخصیت اصلی ی فیلمه ک من اون فیلم رو دوست دارم
+ با افتخار زنگ زدم قرار مشاوره فردا رو کنسل کردم و گفتم خودم بعدا زنگ میزنم واسه وقت.هه! بشینن تا زنگ بزنم!!
فقط ی روز میرم تستمو میگیرم ک ببرم پیش اون یکی. اگرم بگه نمیده بقیه پولشو نمیدم بهش گرو میگیرم! والا!
+ با کلی ور رفتن یادگرفتم ک درخواست بفرستم:| ب اسم ساحل
شاید زهرا بود ک میگف آدم تو زندگی باید حتا ظرفارم با عشق بشوره!
من یکی شستن ظرفو دوس ندارم! حرفیه؟
اصن این ظرفشویی نفرین شده ی ما ک همیشه پر ظرفه چ عشقی داره؟؟
عاقا من ب شستن ظرف عشق نمی ورزم!!!
مرسی.عه!
+ گول تبلیغاتو نخورین! پریل فقط سبزش خوبه! غلیظ و باصرفه!
+ ن نفهمیدم چی عجیبه! و من تو لب تابمم هنگ اوت ندارم.
اصلا بیخیال.
+ من چرا انقد وحشی شدم چن روزه؟؟؟
از تو که حرف می زنم
یک جورِ خوبی
حالِ من بد می شود ...
+ چقدر پریشون شدم بابت این قضیه:(
عذاب وجدان و ترس از تباهی و اشتباه!
و اینکه انگار همه فراموش کردن این رو!!
هرشب حتا اگ خوابمم بیاد ب شدت ساعت ها غلت میزنم و فکر میکنم
دلشوره میگیرم, عصبی میشم و تهش آرزو میکنم کاش چنین پروسه ای وجود نداش!
کاش آدم چشماشو باز میکرد و یهو میدید شب عروسیشه!
و استرسی ب نام انتخاب نداشته!
بعضیا چطور انقدر راحت عاشق میشن و ازدواج میکنن؟
خوش بحالشون...
من ن هنگ اوت دارم ن گوشی!
فقط میخواستم منظور از عجیب رو بدونم.
سخن دیگری نیست:)
+ممنون از آدرس
هرکی من بعد ب من بگه دندون پزشکا زیاد پول میگیرن و فلان و بسان دهنشو گل میگیرم! با همین جدیت!
خانوم 45 دقیقه نشسته در و دیوارو نگاه کرده و حواسش ب ساعت بوده و فقط گوش داده اونوقت 46 تومن پول گرفته!
یک ساعت ی سری سوالو ک تو نت هم میشه پیدا کرد جواب دادم و فقط ی نمودار براش کشیدن 60 هزار تومن! اونم بدون گذاشتن هیچ وقتی واسه تفسیرش!! فقط تو وقت خودم برداشته روخوانی کرده نمودارو و واسه جلسه بعد وقت داده!
حس میکنم پول بی زبونمو ریختم تو چاه!!! خیلی حس بدیه ک ادم فک کنه صزفا قصد طرف نقشه برای پولته!
منو بکشن دیگه پیش این زنه نمیرم! ن تنها چیزی بهم نگفت بلکه فقط خودشو برام گرفت و ی سری چرت پرسید...
انگار من خرم و هیچی از ممشاوره حالیم نمیشه! والا اون استاد بیچارم سر کلاس بهتر ازین مشاوره میداد!
پول خوار... من پولمو میخوام
+ چقد امروز بد شروع شد برام...اصن یادم نبود وقت دارم و تا نیم ساعت قبلش خواب بودم و با کلی استرس بیدارم کردن...
خودمم ک این روزا بی حوصلهم. این زنه هم رو اعصابم رفته... حس مال باختگانو دارم:(
هر چه زنگ زدم
گوشی را بر نداشتی
کاری نداشتم
فقط خواستم بگویم
امروز جمعه است
و جمعه ها، عصر دارد
فقط همین
خدانگهدار.
#فرید_صارمی
+ باورم شده بود ک تقریبا دیگر برات مهم نیستم....
مگر می شود؟
مگر داریم؟
مث این است ک در کوران زمستان آفتاب داغ از میانه ی آسمان بتابد! عمود!!
همینقدر برایم عجیب است!
خیلی برایت خوشحالم! خیلی... حالت عجیبی است. حس خنده و گریه باهم! هم دلتنگم و هم بی نهایت شاد...
نفیسه سادات عزیزم... همیشه برایم فرق داشته ای...همیشه بی اندازه برام محترم و دوست داشتنی بوده ای!
شوهرت مرد موقر و متینی بنظر می آمد... امیدوارم سالهای سال درکنار هم خوشبخت باشید...
+ شادی چشمانت وقتی مرا دیدی ک آمده ام از دور پیدا بود... بقول آفتابگردون دل ب دل سوراخ دارد... همانقدر ک من حس میکردم انگار عروسی خواهرم است و راحت بودم تو هم چنان مرا تحویل میگرفتی ک انگار خواهرت هستم! دوست عزیزم...دوست عزیزم... دوست عزیزم.... دیدن تو توی آن لباس زیبا مرا یاد آرزوهای ناکام پدرت می انداخت.... عروس زیبایم! دلم میخواست دستت را بکشم و از ان همه رسمی بودن و عروس بودن خارجت کنم و برویم جایی ک فقط دوست خودم باشی ن عروس این خانواده و دختر آن خانواده و فامیل فلانی... دلم برایت تنگ شده بود...برای محبت های بی وقفه ات....برای غافلگیر کردن من در خوابگاه ک فقط کادوی تولدم را بدهی.... و این حس بد همیشگی ام ک حق دوستی ات را ادا نکرده ام... محال است آن روز های سختت را از یاد ببرم... و خدارو شکر منصوره کنارت بوده همیشه و این خیالم را راحت میکرد همیشه...و تنها دلیلی بود ک باعث شد دوستش بدارم...
نفیسه ی عزیزم...
نفیسه ی عزیزم...
نفیسه ی عزیزم....
از عمق دل دعا میکنم خوشبخت شی.....