فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

درباره بلاگ
فیستول

او ته آ رویایی است که واقعی تر از روزگار من است....

بایگانی
۰۴ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۵۰

پیشرفت عاطفی!

بعد از اینهمه مدت استرس آزمایش و اینهمه مسائل و مشکلات بالاخره موفق شدیم آزمایش بدیم و مشکلی نبود

اما من خوشحال نیستم. چرا؟

چون مهدی نگران احساسات بینمونه

چون من دوسش دارم اما نمیتونم ابراز کنم

چون گیج شدم. چون گاردم مقابل هر ادم جدیدی ک بهش علاقه مند میشم بسته س

تا وقتی ک دقش میدم

این بار اون نمیخواست توی چت دربارش حرف بزنیم و من اصرار کردم...

و الان تمام ذهنم پر از اضطراب شد دوباره

من ک خودمو کشتم و بهش گفتم بهت علاقه مند شدم

چرا انقدر بنظرش کم بود؟

چرا هیچی در این باره نمیدونم

چرا باید الان کرونا بیاد و ما همینجوری پا در هوا بمونیم

۰۴ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۳۷

جهانی که بهم ریخت

بقول مهدی چرا تا ما اومدیم یه کاری بکنیم کل دنیا بهم ریخت؟

ینی واقعا تو این مدت چه اتفاقا که نیوفتاد...

حالام کرونا!

ازش خیلی ممنونم که رفتار درستی داره...

اینکه نگرانی هامو درک میکنه برام ارزشمنده

با این که دیشب بهش گفتم بیا تا هفته دیگه صبر کنیم اما باز امروز پای حرفش موند و گفت فردا میاد برای آزمایش. با اینکه پدر و مادرش کلی اصرار کردن که نیاد اما باز منطقی نشست فکر کرد و گفت میاد.

از اینکه پیامشو دیدم ولی جواب ندادم

از اینکه پیامشو پاک کرد بعدش

و تصمیم درستی گرفت و زنگ زد تا تلفنی درباره این موضوع حرف بزنیم

و از اینکه منطق رو حتا ب مامان باباش ترجیح داد و یه تصمیمی گرفت که نه اونا دلگیر بشن ن من...

از همه اینا خوشحالم

خدایا میدونم این روزا خیلی بیشعور شدم اما شکرت

۳۰ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۳۵

کرونا وارد می شود

بلاتکلیفی؛ حس مضخرف این روزهای من...

۲۹ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۰۴

ندیده بگیر یا حل کن؟

سعی کردم ذهن مهدی رو آروم کنم بعد بخوابه

اما ذهن خودم بشدت بهم ریخته س

۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۰۳

آنه شرلی واقعی!

یه چیزی ذهنمو مشغول کرده

یه سری علایق مهدی چیزایی هست ک من قبلا بشدت دوستشون داشتم

مثل گوش دادن ب آهنگ بی کلام قبل از خواب

اما من خیلی وقته ک دیگه این کارهارو نمیکنم

خیلی وقته ک آرامشو تو چیزای دیگه پیدا کردم

دیگه ب آرامش سطحی این چیزا قانع نمیشم...

امیدوارم تو این مسائل مایوسش نکنم

+ یکی از آهنگای دیشب آهنگ جورج مایکل برای آنه شرلی بود و خب من رو برد به دوران دبیرستان که هی گوش میکردم... خیلی دوست داشتم...

و بعد بحث آنه شرلی شد و رویاهای دخترونه ش. البته بحث وقتی جدی شد که من گفتم طبق یه آزمون شخصیت سنجی شخصیتم مشابه آنه شرلی هست. و بعد مجبور شدم کلی از آنه شرلی تعریف کنم😂

این باعث شد آخر شب بهم بگه آنه شرلی واقعی!

+از آنه شرلی خوشم میاد

۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۵۸

ممکنه به هم نخوریم؟

هرچقدر ب آزمایش نزدیک تر میشیم استرسم بیشتر میشه. مخصوصا امروز

باورم نمیشه ک انقدر استرس گرفتم برای این موضوع...

کاش تنبلی نکنه همین هفته بریم برای من یک روز هم یک روزه الان

۲۸ بهمن ۹۸ ، ۰۱:۳۴

چرا ۱۲ میخوابی؟! :/

برام عجیبه ولی حس میکنم دلم‌براش تنگ شده....

۲۷ بهمن ۹۸ ، ۰۷:۴۳

تجملات را عق بزن

حوصله مراسمی ک قراره اول تا آخرش معذب باشم و باکلاس بازی دربیارم رو ندارم

حوصله راه رو ندارم

و حوصله تهران رو ندارم

ترجیحم این بود ک اون تایم رو با دوستام یا مهدی بگذرونم

اما عروسی؟ ن!

تجملات عروسیشون برام هیچ جذابیتی نداره و اصن از تصورش حالم بد میشه

+ این تفاوت مرد ها با زن هاس یا من بیش تر از اون وابسته شدم؟

چرا نبودنش بهمم میریزه اما اون انگار براش مهم نیس؟

از صبح هی میخوام با یکی دعوا کنم کسی داوطلب نمیشه

با هرکی تند حرف میزنم سکوت میکنه

اخرین نفر زورم ب مهدی رسید ک اونم جمع کرد

همینم مونده هرروز بگه چکار کردی منم بگم هیچکار

بعد لیست کارهایی ک قرار بوده انجام بدم یادآوری کنه!

اصن من بعضی روزا دلم میخواد هیچکار انجام بدم

وات د پرابلم؟

الکی عصبانیم و نمیدونم چرا

۲۶ بهمن ۹۸ ، ۰۲:۵۶

من کادو میخوام

اخلاقم سگه شدیدا

اخر شب هی میخواستم ب همه چیز گیر بدم

شاید دلیلش ناراحتیم از مهدی باشه

چرا وقتی من احترام گذاشتم و ب مادرش زنگ زدم اون فقط ب من گفت تبریکشو برسونم؟

ینی روش نشد؟

بهش بگم مستقیم بگو؟

توقع داشتم حداقل پیام بده اگ زنگ نمیزنه

....

این ب کنار

چرا ب خودم تبریک نگفت؟

اون ولنتاین کوفتی رو ک هم شب گفت هم صبح

درسته ک نیست و کیلومتر ها دوره الان

ولی باید کادو میخرید برام

دارم غیر منصفانه هم یکم حرف میزنم

چون از دیدگاه خودم دارم میبینم....

ولی واقعا اگ کادو نخره خیلی ناراحت میشم😑

باید شماره زینبو بگیرم بگم بهش یاد بده این چیزا رو...

....

در جواب پیام عاشقانه ش خیلی خواستم ی متنی بدم ک هم پرو نشه هم محبت آمیز باشه... دو ساعت هم گشتم اما چیزی ک بدرد بخوره پیدا نکردم

و در آخر ب جواب مسخره ممنون بسنده کردم

شاید بهش برخورده ک از ظهر دیگه پیام خاصی نداده

نمیدونم

چقدر ارتباط گرفتن سخته