من پر از یاد تو هستم تو مرا یادت نیست
- این نویسنده روی مخ منه.
+ اِ! این
- تاحالا ازش کتابی خوندی؟
+ نه ولی پارسال با نسرین رفتیم نمایشگاه کتاب اینو خرید...
.........
+اِ! فلان رمان!
-چطور؟
+ پارسال خریدم که بعدش بدم نسرین هم بخونه اینو دوست داشت
(و فرصت نشد...)
...........
-چه تابلو قشنگی! چه شعری
+یه چیزی بگم نمیگی حرف نزن دیگه؟
- چی؟
+عین این تابلو رو نسرین بهم کادو داد وقت دفاع
.............
-چی بخوریم؟
+پاستا
+ یادش بخیر نسرین دوست داشت هربار میخریدیم
- سالادسزار بگیریم؟
+ نه. نسرین محال بود جایی بره و سزار نگیره
حرفه ای شده بود توی تعیین کیفیتش!
اولین چیزی که تست میکرد از هرجا سزار بود...
...........
همه این مکالمات فقط در عرض یکی دو ساعت بود
نسرین من چکار کنم که با هر کاری یاد تو نباشم؟
با هر فکری ذهنم سمتت کشیده نشه!
هرچیزی داغت رو برام تازه نکنه؟
به مهدیه گفتم دیگه حس میکنم هستی
فقط دوری
فعلا نمیتونم ببینمت
سلام،خوبید؟ راستش گفتید اینجا خاطره هاتونو می نویسید، امیدوارم از اینکه میخونمشون ناراحت نشید!؟