۱۹ تیر ۹۹ ، ۲۲:۲۸
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
الان شاید بشهگفت تو اوج خوشبختی هستم!
کسی رو دارم که همه جوره عاشقش هستم
عشقی رو دارم که به ازدواج ختم شده...
بعد از حدود یک سال و نیم بهم رسیدیم بالاخره
تو جمع خانواده ای هستم که دوستشون دارم
خانواده ای دارم که بشدت دلسوز و مهربونن
باورکن الان باید بهترین حال دنیا رو داشته باشم
ولی بغض تو گلوم هی میخواد بشکنه...
ولی وقتی حتا شاد هستم باز یاد تو میفتم
یک هفته س که میگن تو این دنیا تموم شدی....
یک هفته س که میدونم دیگه نمیتونم ببینمت...
یه هفته س که پرپر شدی نسرینم...
شیرینی این روزا نمیتونه از پس این تلخی بربیاد....
هفت روزه که نیستی
هفت روزه که منتظرم تکذیب بشه
هفت روز گذشته و هنوز نتونستم یه بار براتفاتحه بخونم...
چون وقتی به ذهنم فشار میارم که قبول کنه رفتنت رو انقدر بی تاب میشم که....
نسرین...
رفیق روزای خوشی و سختی
دلتنگتم
۹۹/۰۴/۱۹