انفجار سینا
تمام راه گریه کردم
توی علوم پزشکی
توی خیابون
توی بانک
توی مغازه
توی خونه
دیشب دل آشوب شدم از شنیدن آتش سوزی....
ولی نمیدونستم یه تیکه از قلب منم اونجا سوخته...
نسرین
من حتا نمیتونم اسم اون اتفاق رو روی تو بذارم
تو زنده ای
این کابوسه....
از همونا که هرشب تو خواب میدیدی بیدارت میکردم
نسرین تورو خدا باز بیا توی گروه سه نفرمونبگو دیشب جواب ندادم چون خوابم برد
نسرین
من اگه بخوام چیزی رو باور کنم قبلشدق میکنم باورکن
نسرین تو اونجا نبودی مگه نه؟ اینا همه ش دروغه....
تو که میگفتی اونجا اذیتت میکنن نمیخوای دیگه کار کنی
مگه پارسال نگفتی کم کم میخوای بیای بیرون
نسرین این تو نبودی که از برنامه هات ساعتها برامحرف میزدی؟
باهم درد و دل نکردیم؟
نسرین تروخدا پاشو قول میدم این بار یادم نره برات فرندز بیارم
قول میدم این بار خودم غذا رو بپزم
این بار خودم اتاقو مرتب میکنم
نسرین برات سالاد درست میکنمبا روغن زیتون
نسرین چقدر روی پوستت حساس بودی عسل میزدی هرروز
پوستت تو حرارت آتیش چی شد؟؟؟
نسرین موهای خوش رنگت بگو که سالمن هنوز
تروخدا یه بار دیگه بیا اونجوری سلام کن
من دارم با خاطراتت دق میکنم اینجا
من دوریت برام سخت بود چه برسه به....
نسرین تروخدا
تو باشگاه رفته بودی امسال رژیم بودی هی میگفتم چقدر خوش هیکل شدی
خوشگل بودی خوشگل تر شدی
نسریییییییییین
تروخدا بیا یه بار دیگه باهام حرف بزن
عکس آشپزی هاترو بفرست
نسرین تروخدا از اون سس های مخصوص خودت درستکن
دارم دق میکنم
تروخدا نسرین
وای وای
تسلیت میگم