هربار فقطبگو من همینم که هستم حرف خوبی نیست!
خودم بهش گفته بودم منآدم عاطفی هستم و تا یه جایی میتونم دوری خانوادمو تحمل کنم،
خودم گفتم عقاید سیاسی من اینه و روی فلان موضوع حساسم،
اما حالا چرا میگه باید بند ناف عاطفیرواز خانواده برید؟ اینکه من نمیخوام ۱۰ یا ۲۰ سال از خانوادم دور باشم و خارج از ایران باشم حق من نیست؟
چرا با ربط و بی ربط بحث رو سیاسیش میکنه و من رو آزار میده؟ اونم وقتی من حساسیت نشون نمیدم نسبت به هیچکدوم...
من اینارو بعنوان ویژگی های خودم بهش گفتم؛
اما اون درحالی که میگه دنبال تغییر دادن من نیست عملا با زیر سوال بردن و تمسخر این مسائل داره مجبورم میکنه که مثل اون فکر کنم! وقتی هم که مخالفتم رو اعلام میکنم با این جمله خودش رو کنار میکشه: شاید بعدا بفهمی که داشتی از کی دفاع میکردی! ولی اونموقع دیره!
تو میدونستی داری از چه خانواده ای و با چه تفکری دختر انتخاب میکنی!
من قبل از این که بخوایم هم روببینیم حتا همه چیز رو شفاف گفتم...
الان مشکل چیه؟