واکاوی ذهنی
وجود روابط ناموفق اطراف آدم باعث میشه وسواسی بشی
این حسی بود که امشب نسبت به افکار خودم پیدا کردم!
چون دقیقا بعد از صحبت کردن درباره سه مثال رابطه اشتباه از دوستام؛ حرفی که چند روز بود توی ذهنم بود به زبون آوردم: ( بشین فکر کن ببین از این انتخاب مطمئنی؟)
دقیقا بعد از توالی اتفاقی اون سه تا تجربه ی ناسالم دوستام و به زبون آوردن این دغدغه ذهنیم متوجه شدم من دچار وسواس فکری شدم و درواقع دارم بیش از حد وارسی میکنم... اون خودش داره میگه به فلان دلیل تو مناسبی برای من و دوستت دارم؛ و خودش داره برنامه ریزی میکنه برای عقدرسمی! اونوقت من گیر دادم بشین فکر کن ببینم من خوبم؟ نکنه اشتباه کردی!
این یه جور فرافکنی هم حساب میشه حتا! چون من برای فاصله گرفتن از فکر کردن بیشتر درواقع دارم مسئولیت این انتخاب رو میذارم به عهده اون! چرا؟ چون خودم خسته شدم از فکر کردن های وسواسیم.حالا میخوام از انرژی اون برای این کار استفاده کنم و خودمو از شر بار سنگین این انتخاب خلاص کنم!
البته که اینارو متوجه شدم اما متوقفش نخواهم کرد بهرحال. چون تا وقتی که زمان برای جبران هست چرا نباید از این فرصت استفاده کنم؟
درباره دوتا موضوع باید باهاش حرف بزنم توی یه فرصت مناسب. یکی بحث ایران موندن یا رفتن که باید مطمئنش کنم که انتخاب من ایرانِ و به هیچ وجه نمیخوام مهاجرت دائم داشته باشم حتا توی بدترین شرایط.... یکی هم بحث محل زندگی که بدونم چقدر داره جدی فکر میکنه و اصلا تو ذهنش چی میگذره؟
موضوع مهم سومی که یادم اومد درباره برنامه ریزی ذهنیشه و اینکه توقع داره چه زمانی بچه داشته باشیم؟!