کاش فردا یا کابوس تموم میشد یا انتظار انتقام
شکلات صبح
و بعد اصرار آجیلی
برخورد های پشت هم
عملیات های نجات پیاپی (ک از بس سریع بوو حتی نفهمیدم دقیقا اتفاقی افتاد یا ن.اما انگاری افتاد)
خنده های بشدت دندان نما
فاصله نیم متری آزاردهنده
اطمینان درکلام
همه و همه و همه ب من فهموند ک باید تمومش کنم!!
دیگه ادامه پیش از هرچیزی فقط ب ضرر من میشه...
+احتمالا در تصورش دختر خنگ و سر ب هوا و احساساتی ای شدم امروز...
آخ ک کاش دهنتو میبستی و عوضش چشماتو باز میکردی ک دوبار ماشین نخواد زیرت بگیره و اون...
+ رک بودن هم خوبه هم بد. اگر قراره انتخابی باشه باید عادت کنی
+ آخ ک انگار چهار روزه ک پدر از دست داده باشم...
آخ ک هنوز هرشب قبل خواب آرزو میکنم فردا بفهمم کابوس بوده...
آخ ک انگار کمرمون خم شده
آخ از اشک عزیزترین ها....
آخ ک اشک شمارو نمیتونیم ببینیم ولی اونی ک در خفا اشک میریزه رو فراموش کردیم
آخ از اینهمه عقب موندن...
حاج قاسم... سلام منو ب حاجی برسون
این تنها چیزی بود ک مدام ازت خواستم امشب
بدرقه ت کردم...برو ک بهتر از این نمیشد باشی
برو ک عالمی رو منقلب کردی...
برو ک نگران تر ار همیشه ام...