۲۳ تیر ۹۷ ، ۰۲:۱۳
منِ سابق
خوشم نمیاد شکوه و گلایه کنم یا غرغر
ولی حالم خوب نیس
نگرانم و دلخور
دوس ندارم الان برم خونه. انگاری دارن از خونم بیرونم میکنن
حس میکنم ۲ماه کامل باید برم مهمونی!
منی ک مهمونی بیشتر از ۲ ساعت آزارم میده
قراره برم مهمونی اونم جایی ک معذب تر از هرجای دیگه س برام
همیشه فکر میکردم اوج بدبختی ی خوابگاهی اونجاس ک خوابگا رو ب همه جا ترجیح بده
دوس دارم تنها زندگی کنم...
دوس ندارم تمام روز و شبم با خانوادم باشه
خیلی نگرانم.
+ از ۴ تا جزوه بلیچینگ سه تاش مونده و ۸ صب امتحان دارم خوابمم میاد...
+ این فیلمه ی حسی بهم میده
اون ک چرت میگه مسلما
ولی من ی جاهایی حس میکنم چقد شبیه اون فرقه فکر میکنم
اگ چند برابر افکارم غلیظ بشه میشم همین!
+ نمیدونم بعد تو چی میشه و چکار میکنم
ولی میدونم ک برام خیلی سخته ک آدم سابق باشم! خیلی....!
۹۷/۰۴/۲۳