سه بار عوضی
عوضی
عوضی
عوضی
شاید همین ک زندگیت همیشه میلنگه
ی دلیلش اشکا و ترسای همیشگیه منه
این دید مسخره و فکر مسموم منه
تنفر منه ک حتا نخوام نزدیکت باشم
تا وقتی من رنگ آرامشو نبینم؛
عدالته ک تو ب آسایش برسی؟؟؟؟
هان؟؟؟
هیچوقت نمیتونم درست و حسابی برات دل بسوزونم،
چون هربار ببینمت اول دلم واسه خودم میسوزه!
تو خط قرمز رویاهای منی
خیالبافی هام با رسیدن ب تو متوقف میشن
هر بار میبخشمت ولی این ترکشا و جاشون رو چکار کنم
ک هر بار ظلم تو رو بیادم میارن؟
اخه ب تو چی میگن؟؟
+ تو دنیای واقعی ک همیشه مجبورم لبخند و احترام تحویلت بدم... اگ دنیای مجازی وجود نداشت این زخم چرکی ک تو گلوم سر باز میکنه هربار رو کجا تخلیه میکردم؟؟ خیلی دوس داشتم ازت بپرسم چقدر موفقم ک تنفرمو پنهون کنم؟ هیچکس تو دنیا بجز خودم نمیدونه ک چ کینه ای رو ازت ب دوش میکشم... ک اگ میدونست حالم این نبود...
من عوضی تر از توام اما! من صد برابر تو ب خودم زخم زدم!! گرچه توهم صد برابر زخم زدنات ب زخمم نمک زدی!