نیازمندیها ۳
کاش میشد یک بار فقط یک بار در آغوش بگیرمت اونقدر محکم ک حس کنم علاقم ابراز شده
کاش میشد دست بزنم ب چین های روی پیشونی و گوشه چشمت مخصوصا وقتی ابروهات رو بالامیدی
کاش میشد دست گرمت رو توی دستم بگیرم و بفشارم جوری ک همه دوست داشتنم رو منتقل کنم
کاش این همه حرمت و فاصله بین ما نبود
کاش از نظر عاطفی بهت نزدیک تر بودم
کاش این خجالت لعنتی این حفظ حریم این نگرانی ها وجود نداشت
کاش بیشتر دیده بودمت
کاش بیشتر بهت عادت کرده بودم
کاش سهمم از آغوش مهربونت حسرت نبود
کاش ب اندازه ی یک عمر کنارت مینشستم و منو نوازش میکردی
کاش دنیا تموم شه اگ ی روز من باشم و نباشی
کاش این غرور و حریم لعنتی نبود
کاش!
+ خیلی بیشعورم ک ناراحتت میکنم... خیلی بی عرضه ام ک نمیتونم دلخوری هات رو برطرف کنم... نمیتونم هم زبونت بشم... خیلی بی ظرفیتم ک طاقت اخمتو ندارم... حوصله غر زدنهات رو ندارم.. خیلی گیج ومنگم ک هربار برام حرف میزنی نصف بیشتر حرفت رو نمیفهمم و میرم توی هپروت و وقتی ساکت میشی الکیی جمله پیدا میکنم و پاسخ میدم
کاش شکاف بین ما اینقدررررررررر زیاد نبود....
کاش...