فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

درباره بلاگ
فیستول

او ته آ رویایی است که واقعی تر از روزگار من است....

بایگانی

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۲ مهر ۹۷ ، ۱۱:۳۵

و ما ادراک ما جراحی ۵

تا خود صبح خوابم نبرد. فقط یک ساعت و نیم خوابیدم که اونم تایم کلاسم بود که نرفتم بدلیل بیخوابی...

تا خود صبح با خودم کلنجار رفتم که از تقلبا استفاده بکنم یا نه

هی گفتم کار اشتباهیه.... تو تصمیمای خوبی گرفته بودی واسه خودت...تو قرار بود کار درست رو انجام بدی به هر قیمتی

باز میگفتم وقتی بیفتم چی؟ اون موقع چی تسکینم میده ک بخاطر ی درس ی ترم اضافه بمونی

اخر تصمیم گرفتم تاجایی که میتونم خودم بنویسم و اگه دیدم میفتم تقلب کنم

و اما امتحان..... 

کلا دوتا سوال بود که یکیش تو مقدمه یه فصل بود و از جایی که عموما مقدمه ها مهم نیستن تو مرور نخوندمش و کلا فراموش کرده بودم و از خودم جواب سنتز کردم....

سوال دوم هم تفسیر رادیو گرافی عکس یه بیمار بود ک واقعا نمیدونستم چی میخواد ازم و چیا رو باید بنویسم یا توجه به اینکه گفت انشا ننویسی برام

خلاصه که انتظار هر سوالی داشتم بجز این مدلی

+ الان ممکنه بیفتم واقعا ولی خوشحالم که از تقلبام استفاده نکردم. خدایا شکرت که کمکم کردی.... منو نجات دادی ازین دوراهی

همین دیشب بود که توی سریال دلدادگان به این نتیجه رسیدم که همیشه کار درست رو باید انجام بدی حتا اگ مطمئنی ب ضررته ( امیر اگ ماجرای قتل رو میگفت به پلیس هیچکدوم اینا اتفاق نمیفتاد) و امروز خودم درگیر این موضوع شدم و فهمیدم چقدر سخته

۲۲ مهر ۹۷ ، ۰۲:۱۴

بوی بارون و نارنگی

آخ ک چ بارون قشنگی داره میباره

شدتش برای ۲۰ دقیقه ای مثل دوش اب بود!

عالیییی

خوابم میاد و بارون منو کاملا از فاز درس بیرون اورد

ولی گویا زوریه و باید بخونم

چرا همیشه شبای امتحان بیدارم؟

دلم برا این شبا تنگ میشه...

الان درحالی ک کل وجودم بخاطر رفتن زیر بارون خیس شده و دورم پتو گرفتم پشت میز مطالعه نشستم و همههههه خوابن. گاه گاهی روی پوست نارنگی ک خوردم با مدادنوکیم خط میندازم ک بوش دوباره بلند بشه و با بوی بارون مخلوط بشه.چ بوی خوبی

دلم میخواد کنکوری درس بخونم. واسه تخصص. ولی تصمیم گرفتم امسال امتحان ندم و الان برای شروع دیره. حالا همش واسه سال دیگه رویا پردازی میکنم

کی مث من انقدر دیوونه س ک عاشق کنکور باشه؟

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست....

خدایا میشه با همین بارون همه ی بدی هامو بشوری ببری؟

میشه ی جوری بشم ک دوسم داشته باشی؟

۲۲ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۴

تقلب نویسی

و اینچنین است شب آخرین امتحان جراحی

همان شب موعود😁

که من باز هم حس میکنم فردا هیچی یادم نمیاد و البته پوست کلفتی ترمای آخرم روم تاثیر گذاشته و خیلی خرم قراره برم امتحان بدم

و برای اولین بار تو این ۱۸ سال تحصیلیم میخوام تقلب بنویسم و خییییلی ذوق دارم

البته امیدوارم خدا کمک کنه ک بتونم استفاده کنم😂

+ این تقلب ازون تقلبا نیس. ینی هم استادش میدونه و هم همه تقلب میکنن منم ترمای اخر نمیخوام بخاطر جراحی۵ بدبخت بشم😕 ازونجایی هم ک هرچی بخونم باز معلوم نیس از کدوم منبع فرضیش میخواد سوال بده میترسم بخاطر ی سوال نمره نده

شایدم بخاطر نوشتنشون تو ذهنم بمونن و استفاده نکنم. ینی تا جایی ک بشه استفاده نمیکنم

چ عذاب وجدان مسخره ای

میدونم کار درستی نیس اما مطمئنم کار غلطی هم ب حساب نمیاد

خدایا شرمنده😑

۱۴ مهر ۹۷ ، ۰۱:۳۸

دومین ساعت از ۲۴ سالگی

توی این تاریخ شریف از زندگیم اگه پشه منو نزنه دیگه وجای نیشاشون نخاره و صدای وز وزشون از کنار گوشم بره حس خوشبختی بهم دست میده

من دیشب یه دعای دیگه کرده بودم انگار خط رو خط شد

امروز ی مریض اومد ک ۹ تا دندون دو کوادرانتشو کشیدم:/

ولی به اندازه کشیدن یه عقل درست حسابی لذت نداش.‌

بجز قسمت بخیه که کانتینیوز زدم واسه اولین بار و خیلی ذوق کردم**)

(بماند ک هرچی فکر میکردم یادم نمیومد گره اخرو چطور باید بزنم و به همه هم گروهی هام متوسل شدم تا اخرش باهم فکری یادش اومد یکیشون ) :))))))

۰۹ مهر ۹۷ ، ۰۱:۱۵

دندان مولر سوم فک پایین

تو یه روز سه تا مریض ببینی تو بخش سه تاش ی دندون ی جور ی شکل

بیماری ک برا جراحیت تعیین میکنن هم همین دندونه

ارائه بخشت هم موضوعش میشه همین

اصن علاقه مند شدم بهش :دی

کاش فردام چن تا بیاد

+ وقتی بیمارم هم سنم بود و عقلشو میکشیدم و چشماشو محکم بسته بود هی میگفتم خدایا شکرت ک سمت راستم میسینگ دارم سمت چپمم تو اکلوژنه. حس کردم چقدر خوشبختم ک جاش نیستم

+ چ روتیشن بندی قشنگی! جراحی ترمیمی اطفال

چقدر این سه تا رو دوس دارم!

تازه بعدش پروتز با تنها استاد پروتزی ک عاشقشمممم

البته درمان جامع اخرو باید فاکتور بگیرم بجز جنبه گردش و مدرسه رفتنش

انگاری خدا و آموزش خواستن حالی بدن بهم این ترمای اخر

+ من همون دختری ام که پرونده همه مریضارو گم کرد!

اونم اندو اخر

خدایا شکرت ک جواسش نبود پرونده ها الکی ان

شکرت ک اندو هام چشمشو گرفت

کابوس لذت بخش اندو تموم شد:))))))))))))))

دلم برای تک تک لحظات دانشکده تنگ میشه

مریضای بدقلق و خوش قلق

منشی های بپیچون و گیر

استادای بداخلاق

حتی هم کلاسی های خود خواه

کاش همیشه جو دانشجویی بود

۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۹:۴۳

پای عقلانیت روی نبض دل

بسختی خودت را کنترل میکنی,

هرروز

هرروز

هرروز

...

۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۹

گر تو نمیپسندی...

مسلما داشتن چیزی زمانی ک درکش نمیکنی یا نمیخوایش زیاد به چشم نمیاد

اما نداشتن همون وقتی ذره ذره وجودت طلبش میکنن افسوسانه ترین حس دنیاس

کاش چیزای خوبو از دست ندیم

کاش چیزای خوب اطرافمونو درک کنیم،

ک حداقل مراقب اونا باشیم