پلیز
نفهم! بفهم!!
چرا چرا چرا
خسته شدم ازین سوال تکراری
اخه چیشد یهو
چرا اینجوری شد
چرا اینجوری میشه
+ رفیق من سنگ صبور شبهام
ب دیدنم بیا ک خیلی تنهام
+چرا امشب انقدر بداخلاق شدم یهو
حالم ک خوب بود
اون چیه ک ازارم میده یهو حالم اینجوری میشه
انگار ی کوه غم یهو ریخت رو دلم
ی خاور بی حوصلگی
دلم میخواد ازدواج نکنم
اگ کردم بچه دار نشم
دوس دارم نسلم منقرض بشه
هیچی تو این زندگی ارزش ادامه دادن ندار
اشتباه پشت اشتباه
خطا پشت خطا
سیاهی پشت سیاهی
این اسمش زندگی نیس!
سقوط آزاده تو ی چاه تاریک و عمیق
ولی بی انتها!
هرچی عمیق تر تاریک تر
تلخ تر
از سقوط خسته شدم!
یکم استراحت نمیدی؟
مثلا ادم بره کما بیدار شه بیینه سالهاست خوابیده
مثلا ادم شب بخوابه صب پا نشه
تا مدتها پا نشه
مثلا زمان وایسه!
از صحنه بیایم بیرون
بشینیم کنار کاتب سرنوشت یه چای بخوریم!!!!!
ی خستگی درکنیم
بعد دوباره بریم سر نقش نکبتمون
چیه این زندگی مث بختک چسبیده؟؟؟
ول بده یکم!!
+ هه! امان از روزگار و بازی هاش
تو؟ چای؟ سرنوشت؟؟؟ ول انگار؟؟ فراموشی؟؟
عق!
این روز ها یاس شده نقل مجالس
کی گفته فقر مهم نیس
کی گفته پول خوشبختی نمیاره؟
نبودن پول بدبختی میاره
ادما رو از خودشون از زندگیشون مایوس میکنه
+خیلیه ادم یک عمر زندگیکنه اخر یک عمر مایوس باشه
بگه کاشنبودم!
+چرا امروز همه با من از سر درد و دل اومدن؟
سردلم سنگینی میکنه اینهمه حقایق تلخ
+راحت طلبم؟ اره
من تحمل سختی ندارم تو زندگی
ظرفیتم پایینه
خدا واسه همین چیزخاصی بهمنمیده
ی زندگی عادی عادی عادی
با ی سری دغدغه معمولی
با چند تا ترس مزخرف
این بود چیزی ک بخاطرش حق زندگی خواستم؟؟
گندش بزنن!!!
خواب دیدم شب جشن ازدواجشه ولی چونطرف رو دوس نداره داره با یکی دیگهفرار میکنه:/
نقش من چی بود؟ از اول تا اخر دنبالش میدویدم که قانعش کنم بلکه برگرده و فرار نکنه. حرفشو بزنه و بجنگه!
چرا تو خوابم استرس دارممن؟ ینی واسه خودم غم و غصه تولید میکنم همینجوری! چقد تو خواب حرص خوردم و فک زدم واسشون تا خود فرودگاه!
+ و آدم دلش که بگیرد دردش را به کدام پنجره بگوید که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود؟
دِ آخه بگو چی شده!! داری از نگرانی دیوونم میکنی
دلشوره گرفتم
مثل اکثر مواقع خوابم میاد بشدت
سردرد
چشم درد
خستگی
ولی خوابم نمیبره ک نمیبره ک نمیبره!
+ پریشونم
+ از بچگی همیشه ساده بودم. راحت گول میخوردم.باور میکردم اعتماد میکردم
الانم همش خوشبینم. اکثر توهینا رو نمیفهمم. تیکه هارو ب فال نیک میگیرم
گاهی فکر میکنم احمق تر از خودم وجود نداره
همیشه یکی بهم میگه هوی فلانی! فلان کس با اون حرف و کارش فلان منظورو داشتا!!!
میگم ن! اینطوری نبود! بعد میبینم نظر همه اینه تازه شک میکنم
بعد مدتها فکر کردن میفهمم راست میگن
مثلا الان ی هفته س فهمیدم یکی خر فرضم کرده باز و من نفهمیدم
فهمیدم ازم سو استفاده شده و نفهمیدم
حالا هی شبیه سازی میکنم
هی تکرار میکنم ک درد بکشم
هی گاه و بی گاه یادش میفتم و خواب و بیداریمو بهم میریزه
شاید شاید شاید یکم یاد بگیرم
میخوام درد بکشم ک سادگی نکنم
گرچه فکر نمیکنم افاقه کنه!
من همون ساده ای بودم هستم
+ حداقل میدونم مریض نیستم سالمم