دفعه قبل سوالی ننوشته بودم و یک ساعت طول کشید....
الان ۱۰۰ تا سوال نوشتم چقد میشه؟؟
+ خدا زیادت کنه ک باعث شدی مامان من بیاد پیشم بالاخره!
شب ساکته
روز ساکته
کاش دنیا همیشه همینقدر ساکت باشه...
منم تو آرامش روی تختم دراز بکشم و بخوابم و بخوابم و بخوابم
توهمین لحظه ک پشت میز تو بخش جراحی منتظر مریض نشستم دارم از دلشوره و استرس جون میدم درحالی ک وانمود میکنم هیچ چیزی توی فکرم نیست و میخوام طبیعی رفتار کنم!
دارم از این حجم استرس میمیرم ولی باید ب استرس امتحان بچه ها گوش بدم...
خداجونم.... هرچی صلاحه پیش بیاد و درهرصورت به من آرامش تزریق کن....
الهی آمین
وقتی ن اشتها دارم و ن بیشتر از چند لقمه زورکی میتونم بخورم... اما کل روز از گرسنگی ضعفدارم و حالم بده و دلم قار و قور میکنه!
کاش این هفته تموم شه راحت شم
نصف شبه و باز از خواب بیدار شدم
حس میکنم اصلا نخوابیدم و تو خیالات خودم بوده فقط
ذهن آشفته ی من میخواد آروم بگیره
اما خوابم نمیتونه آرومش کنه...
+ توی ی رابطه وقتی کسی فکر کنه داره بیشتر فدا میشه شروع میکنه ب دست و پا زدن... ب توقعات بیشتر... ب زودرنجی.... این خیلی درده! وقتی کسی حس کنه تو رابطه بیشتر مایه گذاشته همیشه حس میکنه نکنه سرش داره کلاه میره؟ تو رابطه هاتون دقت کنید هردو طرف ممکنه فکر کنن دارن بیشتر مایه میذارن...
رابطه ازونجایی خراب میشه ک ی چیزایی مث مار دور گلوت بپیچه و نیشت بزنه و نتونی حرفتو بزنی... از وقتی نشه حرف زد فاتحه ش خوندس!
تروخدا آدمارو تغییر ندیم بزور! خمیر بازی ک نیستن! آدمارو باید پذیرفت و همونجوری دوس داشت. ن اینکه بخوای بکوبی بسازی. هر کسی نقص هایی دلره ک هرچی نزدیک تر بشی بیشتر میبینی... اگ نمیتونی نقصای یکی رو تحمل کنی فاصله تو باید درست کنی! همین!!
++تو ک میدونی چرا حالم دگرگونه؟ چرا نصف شبم با تپش قلب بیدار میشم؟
دلت برام تنگ شده؟؟
همه چیز در "ظاهر" خوب بود
اما او افکار خود کشی داشت!
دلم میخواس حرفای تو مخمو بنویسم ولی حال ندارم. فکرم خیلی مشغوله... انقدر ک حوصله ندارم بهشوت فکر کنم
+ خوشحالم ک بعد معرفی صد تا راه بالاخره تونستم کاری کنم حالت خوب شه. خداروشکر.باید گفت هوای استثنایی پشت بام! ی هفته س میخوام برم تنبلیم میشه
+ برنگرد! این توصیه نیس! دستوره!!!
حتا پشت سرتم نگاه نکن لطفا. اگ از من میخوای این کمک منه