فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

درباره بلاگ
فیستول

او ته آ رویایی است که واقعی تر از روزگار من است....

بایگانی
۰۲ دی ۹۸ ، ۰۴:۵۰

اسمشو بذار عمقزی

امروز یا بهتره بگم دیروز خیلی خوب بود

هم نظامم اومد

هم یلدا ب دنیا اومد

هم مشاوره خوب پیش رفت

و هم برای اولین بار سعی کردم ب باباهم اعتماد ب نفس بدم

سعی کردم به اون و خودم بفهمونم ک چقدر نظرش برام مهمه

ک جایگاه تضعیف شدش رو بهش برگردونم

ک بهش بگم من اونجوری ک فکر میکنی دربارت فکر نمیکنم

نمیدونم چی بود اما ی برقی تو چشماش دیدم امشب

و حس کردم چقدرررر تنهاس

نبودن مامان این چند شب اجازه داد بتونیم باهم حرف بزنیم 

چند بار درجواب حرفم سکوت کرد و چیزی نگفت و من موندم تو کار خودم

چرا تا حالا بهش اینارو نگفته بودم؟

یعنی کسی اینارو نگفته؟

از مامان عصبانی ام! خیلی!

هیچوقت نمیذاره حرفمون ب جایی برسه...

+ فکر نمیکردم انقدر رک و بدون خجالت باشم با بابام. من ب راحتی درباره همه چیز باهاش حرف زدم بدون هییییچ مشکلی! فکر نمیکردم از گفتن جزئیات تصمیمام برای ازدواج باکی نداشته باشم

+ درباره مهدی باید بنویسم. ولی اول توی دفتر

خوب و بدش خیلی قاطی شده!

گیج شدم

+ رنگین کمان میگه چرا فکر میکنم تو ب این نه نخواهی گفت؟!

اما خودم اینجوری فکر نمیکنم!

+ حس خوبی بود! اینکه یکی باشه ک....

شاید خیلی دغدغه ها داشته باشم.اما حس میکنم مهدی خیلی مرده!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۰۲

نظرات  (۱)

اقا بیا از مهدی واسمون بگو:))

پاسخ:
😂
خوبه قراره فردا بیاد همو ببینیم باز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">