فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

فیستول

فیستول مسیری است که از درون به بیرون جوانه میزند برای آشکار کردن آنچه نهان است

درباره بلاگ
فیستول

او ته آ رویایی است که واقعی تر از روزگار من است....

بایگانی
۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۱

روزی ک گریه کردم!

بالاخره یک‌ روز رسید ک حس کردم کار از حرف زدن گذشته

کار از تصمیمات جدید گرفتن گذشته

یک روز رسید ک حس کردم تمام درد و دل کردن های سربسته ام ب بن بست رسیده اند!

حس کردم دیگر هیچ کاری از دست من بر نمی آید!

یک روز حس کردم‌ اشک های بی صدای شبانه‌بیشتر از اینکه آرامم کنند آزارم می دهند

روزی ک نیاز داشتم فریاد بزنم اما نمیشد

جیغ بزنم آنقدر ک گلویم زخم شود اما نمیتوانستم

یک روز رسید ک فهمیدم حالا فقط باید گریه کنم

فهمیدم برخلاف همیشه باید در جمع گریه کنم ن در خفا

یک روز حس کردم باید حرف هایم را ب شکل گریه بگویم

پس گریه کردم و گریه کردم و گریه کردم

بلند گریه کردم

ساعتها گریه کردم

همه متعجب شدند اما برای اولین بار برایم مهم نبود

و باز هم گریه کردم

سعی کردند دلداری ام‌ بدهند اما من فقط گریه کردم

بعد آن‌روز

قلبم کمتر سنگینی کرد

دلم کمتر ب درد آمد

و من فهمیدم گاهی روزها فقط باید گریه کرد!

+ امروزم گریه کردم... از این ک نمیتونم حرفمو بزنم. خیلی کم.اما گریه کردم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۰۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">